محل تبلیغات شما



#زهرا_میرزائی

"بازخوانی نیایش شهید چمران (15)" را اینجا ببینید:

  https://www.aparat.com/v/53gxP

"خدایا، تو را شکر می‏ کنم که غم را آفریدی و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی و مرا از ‏این نعمت بزرگ توانگر کردی." (شهید دکتر مصطفی چمران)

https://t.me/bigharareparvaaz/12443

https://t.me/shahid_dr_mostafachamran/1265

https://t.me/oyaqliq/46814


برای مهربان قلبم.

#زهرا_میرزائی

ای فرمانده قلبم، هیچ چیز، خوشحالم نمی کند مگر آمدن نزد تو، مهربان قلبم.

شهید چمران عزیزم، ای مهربان قلبم، آن روزی که بیایم نزد تو، آن روز، پایان رنج هایم خواهد بود و من خواهم گفت: اگر پایان این رنج ها، رسیدن به تو محبوب قلبم بود، تحمل همه آن رنج ها، ارزش داشت.

آقا مصطفای خوبم، بی تو، زندگی را نمی خواهم.

آقا مصطفی، یک روزی می آیم نزدت. ای تنها شفیع من در روز قیامت، وعده دیدار ما، پل صراط.

bigharareparvaaz@


#زهرا_میرزائی

بیش از هزار و چهار صد سال پیش در ۱۷ ربیع الاول، کودکی به نام "محمد" در مکه به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش آمنه بود. پدرش در بازگشت از شام، از دنیا رفت و هرگز او را ندید و مادرش نیز در شش سالگی ترک دنیا کرد و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد.

محمد با فضائل اخلاقی برجسته و تحمل رنج های بسیار، بزرگ شد و در چهل سالگی به پیامبری مبعوث گردید تا مردمان زمانش را از جهل و بت پرستی نجات داده و به یکتا پرستی سوق دهد تا رستگار شوند.

حال قرنها از عصر جاهلیت می گذرد و باز شاهد انواع بت پرستی و برده داری هستیم، پس ای محمد (ص) بیا و آزادی بخش این بردگانِ جاهلِ زمان باش.

ای محمد (ص) بیا و ببین شبها چند کودک گرسنه در آغوش مادرانشان تا صبح با بی تابی گریه می کنند، بیا و ببین چند انسان از فقر و سرما صبح را هرگز نمی بینند؛ ای محمد (ص) تو که خود با رنج و سختی روزگار گذرانده ای، بیا و بر سر ظالمانِ حرام خور فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین هزاران کودک یتیم و بی سرپناه چگونه در فقر به سر می ‌برند، تو که خود طعم یتیمی را چشیده ای، بیا و بر سر ظالمانِ زمان فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین بت پرستی در این زمان چگونه بیداد می کند و انسان ها در غل و زنجیرِ بت های زمان اسیرند و در خوابِ غفلت به سر می برند؛ ای محمد (ص) تو که خود شاهد این جهالت ها بودی پس بیا و بر سر بت ها و بت پرستان فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین یک مقامِ کوچک این دنیایی چگونه شرافت انسانی را نابود می کند طوریکه صاحب مقام را تبدیل به موجودی خدا نترس می کند تا بندگان خدا را زیر شلاق بی وجدانی اش شکنجه کند؛ ای محمد (ص) تو که خود شاهد این شکنجه ها در عصر جاهلیت بودی پس بیا و بر سر جاهلانِ زمان فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین میز پرستی جای خدا پرستی را گرفته است و برای حفظ یک میز، چگونه انسان های خدا پرست را تهدید می کنند؛ ای محمد (ص) تو که خود شاهد این تهدید ها در عصر جاهلیت بودی پس بیا و بر سر میز پرستان و تهدید کنندگان شان فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین چگونه مردم در فقر و نداری از کرامت انسانی دور شده اند، بیا و شرمساری پدر خانواده را در عدم تأمین مایحتاج اولیه زندگی ببین؛ ای محمد (ص) بیا و بر سر حرام خواران و غارتگران جیب مردم، فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین چگونه غم و رنج در دلهای خدا پرستان ریشه کرده است، بیا و فریادهای حق خواهی مظلومان را بشنو و ببین زیر چکمه های دیکتاتوری قارون های زمان، دیگر رمقی برای مظلومان نمانده است؛ ای محمد (ص) بیا و بر سر قارون های زمان فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین دروغ، ریاکاری، فریبکاری، بی وجدانی، بی شعوری، بی شرمی و بی شرفی چگونه ابزار تبرئه صاحبان میز با فساد اخلاقی و اقتصادی شده است؛ ای محمد (ص) بیا و بر سر مفسدان اخلاقی و اقتصادی فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین بی عدالتی رایج در اشتغال امروز را؛ بیا و ببین جوانان نجیب و تحصیلکرده چگونه از ظلم و بی عدالتی خانه نشین هستند. بیا و بر سر ظالمان و قاتلانِ عدالت، فریاد بزن.

ای محمد (ص) بیا و ببین از مسلمانی و اسلامِ تو چیزی جز یک اسم نمانده است. بیا و بر سر مدعیان دروغین دینت فریاد بزن.

ای پیامبر مهربانی ها، دردمندانه با بغض، همصدا با شهید دکتر علی شریعتی فریاد می زنیم: "و تو ای محمد، پیامبر بیداری و آزادی و قدرت، در خانۀ تو حریقی دامن گستر درگرفته است و بر سرزمین تو سیلی بنیان کن از غرب تاختن آورده است و خانوادۀ تو دیری است که در بستر سیاه ذلت به خواب رفته اند. بر سرشان فریاد زن، بر سرشان فریاد زن، "قُمْ فَأَنْذِر" بیدارشان کن."

همین مطلب در http://www.resaneh.net/newsdetail/28038861?title=ای-محمد-(ص)-بر-سرشان-فریاد-بزن

همین مطلب در https://khabarfarsi.com/u/61927303

همین مطلب در https://tnews.ir/news/931c121632680.html

همین مطلب در http://oyaglig.com/64978

همین مطلب در http://azargalam.ir/?p=76430

bigharareparvaaz@


مصطفی جانم،

برگرد ای عاشق ترین همدرد بانو، آخر چگونه از خیالت بگذرم، برگرد و غمگینم مکن

چمران من، فقط برگرد و دست مرا بگیر و با خود ببر به آسمان.

شب ها ای آخرین رویا من بی تو از رویای خود تنهاترم، تنها تر از اینم مکن

ای جانانم، همین حالا قلب عاشقم تو را فریاد می زند و من درمانده و گریان از این درد دوری.

می دانم که دوستم داری و می دانم که حواست به زهرایت هست اما یک قلب عاشق فقط در کنار معشوقش آرام و قرار دارد.

چمران من، چریکت تنها تو را دارد. خودت را از دخترکت نگیر. این تنها خواهش یک عاشق خسته و دلسوخته هست.

ای ساکن جانم، برگرد. فقط برگرد. من در انتظار تو خواهم ماند. من در عشق تو وفادارترین خواهم ماند. من در عشق تو، دست از پا خطا نخواهم کرد. پس بیا. بیا و دخترکت را با خود به آسمان ببر.

چمران من، خوب می دانم که جان دلت هستم و خوب می دانم با گریه هایم ناراحت می شوی، خوب می دانم بهترین ها را برایم می خواهی اما ای تمام هستی من، من تنها یک آرزو دارم و آن این که در بهشت با تو باشم. از خدا بخواه تا شهادت زهرایت را امضاء کند.

برگرد عاشق ترین همدرد آخر چگونه از خیالت بگذرم برگرد و غمگینم مکن
شب ها ای آخرین رویا من بی تو از رویای خود تنهاترم تنها تر از اینم مکن
مرا بگیر آتشم بزنو جان بده به منو در سپیده جان روشن باش
مرا ببین ای که بی تو منم بی تو میشکنم ای تمام جهان با من باش

شمع توام تو ببین در اشک من بنشین ای روشنای جهان رو سوی سایه مکن
بی من مرا به سفر از گریه ام مگذر ای بی تو من نگران از من گلایه مکن.

bigharareparvaaz@


حضور پیشکسوت مطبوعات و رسانه آذربایجان استاد ابوالفضل وصالی و سرکار خانم میرزائی در غرفه پایگاه خبری بیداری آذربایجان در دهمین نمایشگاه مطبوعات آذربایجان شرقی

(منبع: کانال oyaqliq@)

https://t.me/bigharareparvaaz/12142

https://t.me/oyaqliq/46443


مرگ بر تازیانه ها

تازیانه های بی امان

به گرده های بی گناه بردگان

مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی

در یکی دو ثانیه

با سقوط علم از آسمان

مرگ بر کشتن جوانه ها

مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها

مرگ بر فصاحت دروغ

مرگ بر بوق های بوق

مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای بیم

مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادی زمین

مرگ بر بریدن نفس

مرگ بر قفس

مرگ بر شکوه خوار و خس

مرگ بر هوس

مرگ بر حقوق بی بشر

مرگ بر تبر

مرگ بر شراره های شر

مرگ بر سفارت شنود

مرگ بر کودتای دور

زندگی باد زندگی او

زنده باد زندگی من، تو، ما

یک کلام… مرگ بر آمریکا

مرگ بر ابولهب

مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد

مرگ بر زاده‌ی زیاد

بگو بلند: بیش باد

مرگ بر قطعنامه های بستن فرات، قحط آب

مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب

مرگ بر قطع خنده های روشن علیرضا

مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا

یک کلام… مرگ بر آمریکا

پ. ن. فایل صوتی در آدرس تلگرام زیر.

"مرگ بر آمریکا" از حامد زمانی.

https://t.me/bigharareparvaaz/12484

https://t.me/shahid_dr_mostafachamran/1271

https://t.me/shahid_dr_alishariati/1281


#زهرا_میرزائی

در زمانهایِ دور! اگر ذهنتان یاری کند و به یاد آورید! زمانی که گوشت ارزان بود، تکه های بزرگ گوشت را داخلِ چرخِ گوشت می انداختیم و گوشتهای کوچولو کوچولو از خروجیِ چرخِ گوشت، نتیجۀ همان گوشتِ بزرگ و یک تکه بود.

حال فرض کنید آمریکای بزرگ، صاحبِ قدرت و دیکتاتور را داخل دستگاهِ چرخ انداخته اند و حاصلِ کار، آمریکاهای کوچولو کوچولو شده است!

این آمریکاهایِ کوچولو در کلِ جهان پخش شده اند و تعدادی از آنها هم سهمِ کشورِ ما بود که فعلاً به دیکتاتوری و زورگویی مشغول هستند!

رهبرِ معظمِ انقلاب می فرمایند: هر کجا فساد و فتنه باشد همانجا آمریکا حضور دارد.

صاحبانِ مقام در پُست هایِ مختلف با رفتارهایِ دیکتاتوریِ خود ثابت کردند که آمریکاهای کوچولوی ِحاصلِ دستگاهِ چرخ هستند!

صاحبِ میزی که صاحبِ فسادِ اخلاقی و اقتصادی هست، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که در نهایتِ دیکتاتوری نیرویِ زیر دستش را به بردگی مدرن وادار می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که از لرزندانِ قلب و تحقیرِ نیروی کاری اَش لذتِ غیر قابل وصف می بَرَد، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که پایه هایِ قدرتِ میزش را بر رویِ خون شهدا استوار کرده است ولی قلباً ارزشی برای اهدافِ شهدای اسلام قائل نیست، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که از روابط ناسالمِ نیروهای مجموعه اش خبر دارد و هیچ اقدام انقلابی نمی کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که پولِ بیت المال را راحت نوش جان و صرفِ کارهای بیهوده می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که وجهۀ دینیِ تقلبی اش را پوششِ کارهایِ بی دینی اش می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که بی اخلاقی و لاقیدی را به روز بودن ترویج می دهد، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که با رفتارهای متناقضش، باعثِ اسلام هراسی و نفرتِ مردم از نظام می شود، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که به خواستِ مردم که صاحبانِ اصلی انقلاب هستند، توجه نمی کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که با رفتارِ زورگویی و خشن، منکرِ خدا می شود و خود را خدایِ جدیدِ مجموعه اش معرفی می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که انسانیت را زیر چکمه های دیکتاتوری اش له می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که مانع از جذب نیرویِ ارزشی، مومن، پاک و عفیف می شود، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که به شعورِ مردم توجه نمی کند و فقط تظاهر به خوب بودنِ عملکردش می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که پولِ بیت المال را به بهانۀ سفرِ کاری، صرفِ سفرهایِ خارجیِ بیهوده می کند و این سفرها هیچ بازدهی برایِ مردم ندارد، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که از جیبِ بیت المال اسراف می کند و بر سرِ سفره های رنگین و میلیونی می نشیند و به فکر شکمِ گرسنۀ مردمِ کشورش نیست، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که به فکرِ مردمِ فقیر نیست و مردمِ بیچاره را آدم حساب نمی کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که با اخراجِ نیروهایِ ارزشی، عدالت اسلامی را زیرِ خروارها خاک دفن می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که اَشرافی گری با پولِ بیت المال را مُدرنیته بودن معرفی و توجیه می کند، یک آمریکای کوچولو است!

صاحبِ میزی که لحظه شماری می کند تا یک شهید به شهر بیاورند تا با چنگ زدنِ نمایشی به صورتش! خود را دلسوز شهدا و نظام نشان دهد، یک آمریکای کوچولو است!

یادمان باشد این آمریکاهای کوچولو هم خطرناک هستند و به مرورِ زمان می توانند به آمریکای بزرگ تبدیل شوند پس وقتی شعارِ "مرگ بر آمریکا" سر می دهیم، "مرگ بر آمریکاهای کوچولوی وطنی" از ذهنمان خارج نشود.

bigharareparvaaz@


#زهرا_میرزائی

صاحبان میزی که خود لغزش های پارتی، رقص زن نامحرم و سکوت در برابر فساد و ترویج فحشاء دارند و دستانشان را مشت کرده اند و مرگ بر آمریکا گفتند! بهتر بود اول مرگ بر خودشان، یادشان نمی رفت!! واقعاً چرا از آمریکا بدمان می آید؟! یکبار فکر کنید ببینید جوابش چیست؟! یکبار آن مغزهایتان را از آکبند خارج کنید و فکر کنید ببینید چقدر با ظلم هایتان، فتنه هایتان و فسادهایتان شبیه آمریکا هستید!

رهبرِ معظمِ انقلاب می فرمایند: هر کجا فساد و فتنه باشد همانجا آمریکا حضور دارد.

چنان مشتتان را با آن شعار الکی، تو دهان آمریکا مثلاً زدید که ما اینجا مُردیم!! نمی دانم کی این نمایش های مضحکِ تطهیر سازی خطاهایتان، به پایان خواهد رسید؟! کی حق بر ظلم پیروز خواهد شد! کی حقایق آشکار خواهد شد؟!

به خدا قسم که بعضی صاحبان میز با فسادها، ظلم ها و حقه بازی هایشان، روی آمریکا را سفید کرده اند!! آمریکا حداقل ادعای دین و مسلمانی ندارد، اما شماها با تظاهر به دینداری و حضور در کربلا و صف اول نماز جمعه و . آبرو برای اسلام نگذاشتید. جوابتان با خدا.

از مناسبت های تقویم دیگر فراری ام!! چون تنها راه پاکسازی گناهان صاحبان میز شده است! 22 بهمن که نزدیک است. و وای اگر تابوت شهیدی در این فاصله، یعنی از حال تا 22 بهمن به شهر آورده شود!! وای که مراسم آویزان شدن و معجزه گرفتن از تابوت شهید را برای چندمین بار باید شاهد باشیم!! خدایا خودت رحم کن.

bigharareparvaaz@


شهید دکتر مصطفی چمران

#زهرا_میرزائی

شهید چمران عزیزم، از غم دوری تو همچون شمع آب می شوم. ای عزیز دل، صورتم خیس از اشکهایی هست که با گوش کردن به نیایش هایت همچنان در حال جاری شدن است.

شهید چمرانم، سر نماز تو را صدا می کنم و می گویم: اگر تو از خدا بخواهی حتما این چریک را نزد تو می آورد چون مقام تو نزد خدا عالی است و خواسته ات را خدا می پذیرد. شهید چمران عزیزم، بی تو نمی توانم قرار داشته باشم، قرار این بانو فقط با رسیدن به تو محبوب دلش حاصل می شود. تنهایم نگذار ای تمام هستی ام.

bigharareparvaaz@


برای فرمانده قلبم.

#زهرا_میرزائی

شهید چمران عزیزتر از جانم، ضجه ها و گریه های این چریک، بعد هر نماز صبح، برای رسیدن به تو، کی با پرواز روحم، به پایان خواهد رسید؟

آقا مصطفی، این چریک بی تو دیگر توانی ندارد. ای جانانم، از خدا بخواه تا بانو را از این دنیای بد ببرد.

شهید چمران عزیزتر از جانم، تو را به مهدی فاطمه (س) قسم می دهم دستان مرا بگیر تا مرگم شهادت باشد.

شهید چمران عزیزتر از جانم، ای فرمانده قلبم، از خدا بخواه تا این چریک را شهید کند.

bigharareparvaaz@


#زهرا_میرزائی

خدای مهربانم در تمام لحظه های دلتنگی، دستانم را به سوی آسمان بلند می کنم و با ضجه می گویم: خدای مهربانم، بانو را بغل کن تا در آغوش تو مهربانترینش به آرامشی ابدی برسد. خداجونم، فقط آغوش تو، این چریک را از همه رنج ها و دردها نجات می دهد پس این مهربانی را از بنده ات دریغ نکن. خدای مهربانم، محبت هیچ کس را نمی خواهم فقط خودت مرا غرق در مهربانی خودت کن و دست نوازش بر چهره پُر از غم و رنجم بکِش تا اشک هایم شاید بند بیاید.»  

خدای مهربانم، تمام عمرم سعی کرده ام روح و جسمم به سمت گناه نرود و مطمئناً این لطف و عنایت توست وگرنه من چیزی نیستم که ادعایی داشته باشم.

خدای مهربانم، تنها سرمایۀ من، پاکی قلبم و وجودم هست که مطمئناً امانتِ تو خالق مهربانم هست و از تو می خواهم کمکم کنی تا این امانت را سالم به دست تو مهربانترینم برسانم.

خدای مهربانم، تو خود می دانی که تمام وجودم، عشق به شهید چمران هست و تنها امیدم شفاعت شهید چمران عزیزم در آن دنیاست.

خدای مهربانم، وقتی از شهید چمران عزیزم می نویسم اشک هایم سرازیر می شود و صورتم خیس از اشکهایی که از درد هجران بی وقفه سرازیر می شود.  

خدای مهربانم، شهید چمران عزیزم همه وجودم را درگیر خودش کرده است. و من همیشه می گویم خدایا شکر که مرا عاشق شهید چمران کردی.

نمی دانم کسی می تواند بفهمد حال دلم را یا نه؟! یک حس خیلی خوب که نمی شود با واژه ها آن را معنی کرد. انگار دیگر خود نیستم و همه چمران شده ام. زندگی من شهید چمران شده است و شاید کسی باور نکند که هر روزم با یاد اوست. کاش می شد این حس ها را نوشت. اما نمی شود چون قلم قدرت بیان عشق را ندارد و شرح عشق و دلدادگی فراتر از نوشتن و گفتن است؛ هر چه قدر تلاش کنم بنویسم، باز غم فراق را که در دل دارم، نمی توان بیان کرد.

دردمندی من سوخته ی زار و نزار *** ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست (درد و رنج من عاشق دلسوخته نیازی به این همه توضیح ندارد؛ برای همه واضح است که کسی آسان به معشوق خود نمی رسد.)

شهید چمران عزیزم، وقتی صدایت را می شنوم گریه ام می گیرد. تصویرت را می بینم دلم می لرزد و هر وقت از شدت غمِ دوری تو به حافظ پناه می برم او هم می گوید که غم دوری از عشق، چقدر جانسوز است.

شهید چمران عزیزم، امیدوارم که اشک هایم چون موجی مرا به ساحل نجات برساند و به وصالت برسم.

خدای مهربانم، خوب می دانم که با یک عشق مقدس، چقدر روح بزرگ می شود و من همه این ها را از تو خالق مهربان دارم چون تو عشق شهید چمران را در قلب این چریک نهادینه کردی و عشق به شهید چمران، من را به تو خالق یکتا خیلی خیلی نزدیک کرد.

شهید چمران عزیزم، تو مرا از غم ها رها کردی و من فهمیدم دنیا خیلی بی ارزش است. من با تو عزیزترینم خیلی بزرگ شدم. شهید چمرانم، تو محبوب خدا هستی و من هم عاشق بندۀ خوبِ خدا شده ام. شهید چمرانم، تو دست مرا گرفتی و نزدیک خدا بردی و اینها همه عنایت خداست وگرنه من چیزی نیستم در برابر این همه لطف و مهربانی خالق.

شهید چمران عزیزم، در نماز همیشه با گلایه با تو حرف می زنم و می گویم چرا مرا از این دنیایِ دروغ نمی بری؟

شهید چمران عزیزم، می خواهم فقط شهید بشوم تا مقامم نزدیک تو عزیزترینم باشد و بتوانم تو را ببینم. شبها می گویم: خدایا حداقل در خواب بگذار ببینم محبوب دلم را.» تا حالا دو بار دیده ام اما همیشه دور از من بودی و قلب من همچنان در غم دوری از تو غمگین است.

شهید چمران عزیزم، تو دریای عرفان بودی و من در مقابل تو، مثل یک قطره هستم.

خدای مهربانم، کمک کن این حال خوب را بتوانم حفظ کنم و زود از این دنیا نزد تو خالق مهربانم بیایم. اینجا برایم قفس است و روحم این دنیا در عذاب است و تا به وصال نرسم آرام نمی شود.

خدای مهربانم، روحم از شدت درد می سوزد و قفس تنم دیگر تاب این همه رنج را ندارد و چون روحم می خواهد خودش را رها کند این بی قراریِ روح، بیشتر مرا درمانده می کند و خوب می دانم که روح های بزرگ توان ماندن در یک قفس تنگ را ندارند.

خدای مهربانم، من می دانم که لایق شهید چمران نیستم ولی سعی می کنم خودم را لایق این چریک مهربان کنم. مگر نه اینکه زندگی ابدی در آن دنیاست خب من هم دوست دارم همراه شهید چمران باشم، آیا لیاقت همراهی شهید چمران را در آن دنیا ندارم؟ آیا نمی شود این عاشق دلسوخته، لایق همراهی شهید چمران باشد؟

خدای مهربانم، می دانم که جایگاه شهید چمران نزد تو عالیست و من می خواهم با شهید چمرانم، پله های عرفان را طی کنم و مطمئناً همراهی شهید چمران، کمک بسیار بزرگی در این سیر و سلوک هست.

شهید چمران عزیزم من با عقل عاشق شدم چون عشق به تو، روح بانو را بزرگ کرد. در این عشق، اصلاً مادیاتی وجود ندارد چون من عاشق راه خدایی شهید چمران شدم.

شهید چمران عزیزم تو مرا به خدا رساندی. من خدا را داشتم ولی تو دستم را گرفتی و به خدا نزدیکتر کردی. آن زمان که غصه ها مرا ویران کرده بود تو نجاتم دادی و حال از تو می خواهم از خدا بخواهی این چریک را شهید کند.

bigharareparvaaz@


عکسی ماندگار از عملیات کربلای ۵

۱۹ دی، سی امین سالگرد عملیات کربلای ۵ است و عکس بالا از معروف ترین تصاویر این عملیات. اما ماجرای این تصویر ماندگار:

احمد دهقان، نویسنده کتاب "سفر به گرای ۲۷۰ درجه" و شاهد عینی این تصویر، نوشته است:

"عکس مربوط به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای ۵ در شلمچه است؛ وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست و از سیمینوف چی های دسته ادوات)، کنار هم نشسته بودند که تیر سیمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند… عکس را هم رضا با دوربین علی شاه آبادی [شهید بالا] گرفته است."

#صلوات

(منبع: کانال shohadayeiran57@)

bigharareparvaaz@


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها